شخصی

ساخت وبلاگ
سوار تاكسى بودم، يه خانمى كنار خيابون ايستاده بود راننده تاكسى بوق زد و خانم رو سوار كرد چند ثانيه گذشت راننده گفت چقدر رنگ رژتون قشنگه خانم مسافر: ممنون راننده: لباتون رو برجسته كرده خانم مسافر سايه بون جلوى صندلى راننده رو داد پايين لباشو رو به آينه غنچه كرد خانم مسافر: واقعاً؟ راننده تاكسى خنديد با دست راست دست چپ خانم مسافر رو گرفت نگاه كرد  راننده: با رنگ لاكتون ست كرديد، واقعاً كه با سليقه ايد تبريك ميگم خانم مسافر:واى ممنونم.، چه دقتى معلومه كه آدم خوش ذوقى هستيد  تلفن من زنگ خورد و اون دو نفر گرم حرف زدن بودند  موقع پياده شدن راننده ى كارتش رو داد به خانم مسافرُ گفت هرجا خوا شخصی...
ما را در سایت شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fistgah990 بازدید : 193 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:49

داره بارون میاد

خوب که نگاه کردم

هوا که ابری نبود

اون فرشته ها هستن که دارن گریه میکنن

آخه یکی ازشون کم شده

مهربون ترینم" مامانم " تولدت مبارک...

95.11.3


برچسب‌ها: مامانم شخصی...
ما را در سایت شخصی دنبال می کنید

برچسب : مامانم,تولدت,مبارک, نویسنده : fistgah990 بازدید : 187 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:49

از خواب برگشتم به تنهاییپل میزنم از تو به زیبایی… چشمامو میبندمو میبینمدنیا رو با چشم تو میبینم دنیای من با عشق درگیرهعشقی که تو نباشی میمیره عشقی که تو دست تو گل دادهعشقی که به دست من افتاده تو مثل من رویاتو میبافیبا دست من موهاتو میبافی خورشیدو با چشمات روشن کنیکبار ماهو قسمت من کن من پشت این پنجره میشینمبارونو تو چشم تو میبینم عیبی نداره چشمتو وا کنعیبی نداره باز غمگینم بازی نکن با قلب داغونممن آخر بازی رو میدونم حیفه بخوایم از هم جدا باشیممن خیلی وقته با تو هم خونم ..... Bazi. Valayar برچسب‌ها: 96 , 1 , 24 شخصی...
ما را در سایت شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fistgah990 بازدید : 174 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:49

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست   می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست   باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟ باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست   شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست   چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟   وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست   میروی و خانه لبریز از نبودت میشود باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست   رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است باور اینکه نباشی کار آسا شخصی...
ما را در سایت شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fistgah990 بازدید : 205 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:49

   هیچ زن را نباید کم دوست داشت

                    یا باید دیوانه وار دوست داشت 

                                                یا اصلا دوست نداشت 

                     کم دوست داشته شدن برای زن ها مرگبار است .. 

 

                             The End   1396.3.19 

      

شخصی...
ما را در سایت شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fistgah990 بازدید : 226 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:49